Analysis of Meaning in Safavid Altar Rugs Based on Mieke Bal's Views

Document Type : Original Article

Authors

1 Department of Handicrafts, Faculty of Art and Architecture, University of Sistan and bluchestan. Zahedan. Iran.

2 Department of Handicrafts, Faculty of Art and Architecture, ,University of Sistan and bluchestan. Zahedan. Iran.

Abstract

Problem Definition: Since many scholars in the traditional arts believe in a single meaning, it seems less possible to realize the duplication of meaning in these arts. Because it is thought that these arts are designed based on specific principles, among these arts are altar rugs woven in the Safavid period. The previous research conducted by referring to the verbal signs in the rugs implied the devotional operation of these rugs. In these research works, using different components in rugs to achieve a fixed meaning has been emphasized. However, after examining the rugs, it was found that parts of the text were ignored to get the general meaning in reading some of the rugs. Now the question is, "How will the emphasis on these details affect reading the text?
Objective: The aim is to read the altar rugs and emphasize the marginalized details.
Research Method: The rugs in this study are examined using a descriptive-analytical method, and the emphasis is on Mieke Bal's Views based on the navel of images.
Results: Following the required examination and considering the views of Mieke Bal, one of the theorists who believe in the polysemous nature of art, it can be concluded that not all traditional arts can be taken for granted in general and fixed sense. In some traditional arts, such as the altar rugs of the Safavid period, researchers have neglected part of the text to achieve a fixed meaning. Therefore, since the emphasis on detail or even the presence of an unseen spot in the image by the audience can change the meaning, it is postponed in reading industrial, traditional, and even religious arts. The multiplicity of meaning can also be considered in the altar rugs.

Keywords


Article Title [Persian]

تحلیل معنا در قالیچه‌‌های محرابی صفوی با تأکید بر آرای میکه بال

Authors [Persian]

  • ساحل عرفان منش 1
  • حبیب الله کاظم نژآدی 2
1 استادیارگروه صنایع دستی، دانشکده هنر و معماری، دانشگاه سیستان و بلوچستان، زاهدان، ایران.
2 استادیارگروه صنایع دستی، دانشکده هنر و معماری، دانشگاه سیستان و بلوچستان، زاهدان، ایران.
Abstract [Persian]

بیان مسئله: از آنجا که بسیاری از محققان در هنرهای سنتی قائل به‌معنای واحدی هستند، به ‌نظر می‌رسد در این هنرها کمتر می‌توان اذعان به تکثیر معنا داشت؛ زیرا گمان بر آن است این هنرها بر مبنای اصولی خاص طراحی شده‌اند؛ از جملۀ این هنرها، قالیچه‌های محرابی بافته ‌شده در دوره صفویه است. پژوهش‌های انجام ‌شده با ارجاع به نشانه‌های کلامی موجود در قالیچه‌ها، به کاربرد عبادی آنان اشاره دارد. در این تحقیقات به این مهم تأکید شده که از کنار هم قراردادن اجزای مختلف در قالیچه‌ها می‌توان به‌معنای ثابت دست یافت؛ با این وجود، پس از بررسی قالیچه‌ها مشخص گردید در خوانش برخی از قالیچه‌ها بخش‌هایی از متن برای دریافت معنای کلی نادیده گرفته شده است. حال سؤال این است، که تأکید بر این جزییات، چه تأثیری بر خوانش متن خواهد داشت؟
هدف: خوانش قالیچه‌های محرابی و تأکید بر جزییات به‌ حاشیه رانده ‌شده هدف این پژوهش است.
روش پژوهش: قالیچه‌های مورد نظر در این پژوهش با روش توصیفی‌ـ‌تحلیلی و با تأکید بر دیدگاه میکه بال مبنی بر ناف تصویر بررسی می‌‌گردند. اطلاعات این پژوهش به‌شیوه کتابخانه‌ای گردآوری شده است.
یافته‌ها: با توجه به آرای میکه بال، که از جمله نظریه‌پردازان قائل به خصلت چندمعنایی در هنر است، می‌توان به این نتیجه رسید که در همه هنرهای سنتی نمی‌توان قائل به‌معنای کلی و ثابت بود. محققان در برخی از هنرهای سنتی مانند قالیچه‌های محرابی دوره صفویه برای رسیدن به‌معنای ثابت، قسمتی از متن را نادیده گرفته‌اند؛ بنابراین از آنجا که تأکید بر جزییات یا حتی حضور یک لکه رنگ دیده ‌نشده در تصویر توسط مخاطب می‌تواند معنا را تغییر دهد، در فرآیند خوانش هنرهای صناعی، سنتی و حتی دینی نیز معنا به تعویق می‌افتد. در قالیچه‌های محرابی نیز می‌توان قائل به تکثر معنا بود.

Keywords [Persian]

  • میکه بال
  • ناف تصویر
  • قالیچه‌‌های محرابی
  • هنرهای سنتی
- آژند، یعقوب، نامور مطلق، بهمن و عرفان‌منش، ساحل. (1399). تحلیل معنا در قالیچه محرابی موجود در موزه متروپولیتن با روش آیکونولوژی. کیمیای هنر، 9(37)، صص. 71-85.
- بصام، جلال‌الدین. (1386). رویای بهشت- هنر قالی‌بافی ایران. تهران: وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح. سازمان اتکا.
- بورکهارت، تیتوس. (1370). جاودانگی و هنر (ترجمه سید محمد آوینی). تهران: انتشارات برگ.
- بورکل، ژان و بورکل، دانیل. (1389). فرش ایران (ترجمه گلبرگ برزین). تهران: خانه فرهنگ هنر گویا.
- چیت‌سازیان، امیرحسین. (1382). بررسی دلایل تداوم و شکوفایی هنر فرش‌بافی ایران در دوران اسلامی. فصلنامه مدرس هنر، 1(3)، صص. 45-60.
- پانوفسکی، اروین. (1397). پرسپکتیو به مثابه صورت سمبلیک (ترجمه محمد سپاهی). تهران: چشمه.
- حاجی‌زاده، محمدامین، خواجه احمد عطاری، علیرضا و عظیمی‌نژاد، مریم. (1395). مطالعه تطبیقی طرح و نقش در فرش‌های محرابی دوره صفویه و قاجار. نشریه خراسان بزرگ، 7(25)، صص. 51-72.
- حسامی، وحیده و بابرکت، سمیرا. (1396). مطالعه نماد ماهی و کاربرد فرم آن در قالی‌های صفوی و قاجار. دوفصلنامه نگارینه هنر اسلامی، 4(14)، صص. 47-62.
- رز، ژیلیان. (1394). روش و روش‌شناسی تحلیل تصویر (ترجمه جمال‌الدین اکبرزاده جهرمی). تهران: پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات.
- شایسته‌فر، مهناز. (1384). کاربرد مفاهیم مذهبی در خط‌نگاره‌های قالی‌های صفوی. پژوهش هنر اسلامی، 2(3)، صص. 25-38.
- صباحی، سید طاهر. (1398). کرمان: پنج قرن قالی‌بافی در کرمان. تهران: خانه فرهنگ و هنر گویا.
- صباغ‌پور، طیبه و شایسته‌فر، مهناز. (1388). تأویل و تفسیر معانی نمادین نقش‌مایه ماهی در قالی‌های دوره صفویه با نظر به مثنوی معنوی مولانا. گلجام، 5(12)، صص. 31-54.
- عرفان‌منش، ساحل، آژند، یعقوب و نامور مطلق، بهمن. (1400). تحلیل معنای قالیچه محرابی«سلیمان نبی» با روش آیکونولوژی. نشریه هنرهای زیبا-هنرهای تجسمی، 26(3)، صص. 99-108.
- عرفان‌منش، ساحل. (1399). تحلیل آیکونولوژیک (شمایل‌شناختی) قالیچه‌های محرابی دوره صفوی (رساله دکترا، تاریخ تحلیلی تطبیقی هنر اسلامی). دانشکده مطالعات عالی هنر- هنرهای تجسمی، دانشگاه تهران، تهران، ایران.
- قانی، افسانه و محرابی، فاطمه. (1398). بررسی و تحلیل عناصر بصری قالیچه جانمازی صفوی بر اساس آرا ژرار ژنت. فصلنامه نگره، 14(52)، صص. 69-83.
- کاسیرر، ارنست. (1373). رساله‌ای در باب انسان: درآمدی بر فلسفه فرهنگ (ترجمه بزرگ نادرزاده). تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
- نصری، امیر. (1397) تصویر و کلمه: رویکردهایی به شمایل‌‌شناسی. تهران: چشمه.
- نصیری، محمدجواد. (1389). افسانه جاویدان فرش ایران. تهران: فرهنگ‌سرای میردشتی.
- یاوری، حسین، شیرازی، علی‌اصغر و اکبری، مهدیه. (1394). بررسی فرش‌های دوره صفویه و قاجار. تهران: سایه‌بان هنر.
- Bal, M. (1999). Quoting Caravaggio: contemporary art, preposterous history. Chicago: University of Chicago press.
- Bal, M. (2001). Looking in: the art of viewing.)With an introduction by Norman Bryson(. Amesrerdam: G+B arts international.
- Frances, M. (1999). Some Wool Pile Persian-Design Niche Rugs. International Conference on Oriental Carpet Danville, 5(2), pp. 36-75.
- Panofsky, E. (2012). On the problem of describing and interpreting work of the visual Arts (Translated by K,Lorenz and J. Elsner). Critical Inquiry, 38(3), pp. 467-483.
- Rampley, M. (2008). The poetics of image: art history and rhetoric of interpretation. Marburger Jahrbuch fur Künstwissenschaft, (35), pp. 7-30.
- Reed, S. (1972). Oriental Carpets and Rug, Hong Kong: Octopus Book Limited.
- Rogers, J.M & Tezcan, H. (1987). The Topkapi Saray Museum Carpets. Uk:Thames & Hudson Ltd.