نسبت وجوه بازنمایانۀ سبک کمال‌الملک با نقاشی دهه ۸۰ و۹۰ ایران بر اساس نظام سبکی ولفلین

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

هیأت علمی گروه نقاشی، دانشکده هنر، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایران.

چکیده

بیان مسئله: پس از کم‌رنگ‌شدن هژمونی جریان مدرنیسم از اواخر دهۀ ۷۰ شمسی، نقاشی بازنمایی در ایران به محور اصلی تولیدات نقاشی دهۀ ۸۰ و ۹۰ شمسی تبدیل شد. بی‌شک ظهور مجدد این جریان بعد از سنت کمال‌الملکی، دلایل بیرونی و داخلی خاص خود را داشت؛ اما آنچه در این حضور مجدد، نیازمند مداقه است، واکاوی ویژگی‌ها و مختصات این نوع نقاشی نسبت با سنت تصویری کمال‌الملک می‌باشد که خود وامدار نقاشی بازنمایی اروپایی است. پرسش‌های مطرح‌شده در این پژوهش، این است که از منظر نظام سبکی هاینریش ولفلین، در نقاشی بازنمایی دهۀ ۸۰ و ۹۰ ایران، چه مؤلفه‌های فرمی از سبک کمال‌الملک وجود دارد؟ این مختصات سبکی با روش‌های بازنمایی در تاریخ نقاشی اروپا چه نسبتی دارد؟
هدف: پژوهش پیش­رو با هدف بررسی و تحلیل ویژگی‌های سبکی مسلط در نقاشی بازنمایی معاصر ایران و نسبت آن با سبک تصویری کمال‌الملک صورت گرفته است.
روش پژوهش: این پژوهش بنیادی و با روش توصیفی‌ـ‌‌تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه‌ای و آرشیوهای موجود، انجام شده است. مبنای این پژوهش بر اساس رویکرد فرمالیستی و با استفاده از نظریه‌های فرم و سبک توسط هاینریش ولفلین در باب اصول متضاد دوگانه (خطی / نقاشانه، سطحیت / عمق، تکثر / وحدت، فرم باز / فرم بسته، وضوح نسبی / مطلق) بوده است.
یافته‌ها: استفاده از رویکرد سبکی ولفلین در تطبیق با نقاشی بازنمایی دهۀ ۸۰ و ۹۰ ایران نشان داد بسیاری از وجوه تصویری نقاشی کمال‌الملک که بر پایۀ عکس، پرداخت جزییات، نظام متکثر فضا، نماهای رو به‌رو و هم‌راستا با سطح کادر و حاکمیت کیفیت خطی است، در زیرساخت بنیادین نقاشی بازنمایی دهۀ ۸۰ و ۹۰، حضوری قاطع و چشمگیر دارد. این مختصات، بیش از آنکه با نگرش نقاشانه و مفهوم فضا در تاریخ نقاشی غرب، نسبتی داشته باشند، بر الگویی خطی (در مقابل نقاشانه) استوار هستند که بن‌مایه‌های آن‌ها را می‌توان تا سنت نگارگری ایرانی (فرم مثالی) جست‌وجو کرد.

کلیدواژه‌ها


- آدامز، لوری. (1388). روش‌شناسی هنر (ترجمه معصومی). تهران: نظر.
- اسکندری، کرمی و حسینی، مهدی. (۱۳۹۶). مشروطیت و ملی‌گرایی در آثار کمال‌الملک،. جامعه شناسی هنر و ادبیات، ۹(۲)، صص.212-183.
- آغداشلو، آیدین. (1364). خاستگاه کمال‌الملک، در یادنامۀ کمال‌الملک(به کوشش داراب بهنام شباهنگ و علی دهباشی). تهران: نشر چکامه.
- امیرابراهیمی، ثمیلا (1381). شهر در انعکاس تصویر. حرفه هنرمند، (1)، صص. 176-181.
- امیر ابراهیمی، ثمیلا (1395). نقاشی قاجار و تجربه مدرنیته. گرداوری ایمان افسریان. مجموعه مقالات درآمدی بر تاریخ انتقادی هنر معاصر ایران. (ص.67-95 )، حرفه هنرمند، تهران.
-پاشازانوس، محرم علی. (۱۳۹۱). منظره‌نگاری کمال‌الملک در سفرهای مازندران. کتاب ماه هنر، (۱۶۳)، صص.113-104.
-پاکباز، رویین. (1395) دایره المعارف هنر، تهران، انتشارات فرهنگ معاصر.
-پرستش، شهرام و محمدی زاده، مرجان. (۱۳۸۹). تحلیل اجتماعی آثار کمال‌الملک در میدان نقاشی ایران. جامعه شناسی هنر و ادبیات، (۱)، صص.103-134.
-دادبه، آریاسب. (1395). روح زمان و روح هنر قاجار. گرداوری ایمان افسریان. مجموعه مقالات درآمدی بر تاریخ انتقادی هنر معاصر ایران. ( ص ص.37-65 )، حرفه هنرمند، تهران.
- صادقپور فیروزآباد، ابوالفضل و خلیل زاده مقدم، مریم. (۱۳۹۱). رویکرد منظره پردازانه در آثار کمال الملک. کتاب ماه هنر، (۱۶۷)، صص. 118-125.
-گودرزی، مرتضی. (1395) جستجوی هویت در نقاشی معاصر ایران. تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.
-کشمیرشکن، حمید. (1396). درآمدی بر نظریه و اندیشه انتقادی در تاریخ هنر. تهران: نشر چشمه
- هاید ماینر، ورنون. (1387). تاریخ هنر (ترجمه مسعود قاسمیان). تهران: فرهنگستان هنر.
- یگانه دوست، محمدرضا (1397).پیشنهادهایی برای نگارش تاریخ هنر. به کوشش مسلم خضری. مجموعه مقالات ( نگرۀ فیگوراتیو در نقاشی معاصر ایران. شناختنامه و نوشته هایی درباره هنرمندان) (ص ص. 11- 19)، تهران، نظر.
- Fredrich, Carl. J. (1955). Style as the principle of Historical Interperitation. The Journal of Aesthetic and Art Criticism, 14(2), PP. 140-153
- Taylor, P. (1992). The Concept of Houding in Dutch Art Theory. Journal of the Warburg and Courtauld Institutes, ( 55), pp. 210-232.
- Wölfflin, H. (1922). Principles of Art History: The Problem of the Development of Style in Later Art(M. D. Hottinger, Tran ). Dover Publications, Inc.